تعریف تجزیه و تحلیل فنی

برای درک درستی از تحلیل تکنیکال، به شما دوره استراتژی تحلیل تکنیکال را پیشنهاد می دهیم.
مقالات ISI تجزیه و تحلیل سیستم : 192 مقاله انگلیسی + ترجمه فارسی
تحلیل سیستم ها یا تحلیل سامانه ها یا آنالیز سیستم یک نگرش جامع به مسئله یا مشکل است. تحلیل سیستم یکی از ابعاد دوگانه نگرش سیستمی است و در آن به منظور شناسایی پدیده ها، ابتدا آن را به اجزاء کوچک تر تقسیم می کنند و پس از بررسی، تجزیه و تحلیل و رفع مشکل هر یک از اجزاء، مشکل سیستم کل را حل می کنند. یک مهندس تحلیل سیستم ها با استفاده از دانش سیستم و یا نظریه سیستمی بجای یک دید محدود و بسته به یک دیدگاه جامع و کل نگرانه می رسد. بسیاری از مشکلات صنعتی و اداری و حتی اقتصادی تنها با کمک نگرش سیستمی قابل تجزیه و تحلیل هستند. تجزیه تحلیل سیستم عبارت است از شناخت جنبه های مختلف سیستم و آگاهی از چگونگی عملکرد اجزای تشکیل دهنده سیستم و بررسی نحوه و میزان ارتباط بین اجزاء آن؛ به منظور دست یابی به مبنایی جهت طرح واجرای یک سیستم مناسب تر است. تجزیه و تحلیل به ما کمک می کند تا موقعیت فعلی سازمان را به خوبی درک کنیم، از جریان کار مطلع شویم و آن را مورد ارزیابی قرار دهیم و برای رفع نارسائیها و مشکلات، بهترین راه حل را انتخاب و توصیه کنیم. در یک سازمان، سیستم را مجموعه ای از روش ها نیز تعریف کرده اند، روشهائی که به یکدیگر وابسته هستند و با اجرای آنها، قسمتی از هدف سازمانی محقق می شود روشها نیز به نوبه خود مجموعه ای از شیوه های مختلف انجام کار هستند که با استفاده از آنها می توان به تامین هدف نهائی سازمان کمک کرد.
در این صفحه، تعداد 192 مقاله انگلیسی از ژورنال ها و مجلات معتبر پایگاه ساینس دایرکت (ScienceDirect) درباره موضوع تجزیه و تحلیل سیستم آرشیو شده است که شما می توانید مقالات مورد نظر خود را بر اساس سال انتشار، موضوع مقاله، وضعیت ترجمه و تعداد صفحات، انتخاب نموده و دانلود فرمایید.
در صورتی که مقاله لاتین مورد نظر شما تا کنون به زبان فارسی ترجمه نشده باشد، واحد ترجمه پایگاه ISI Articles با همکاری تنی چند از اساتید و مترجمان با سابقه، آمادگی دارد آن را در اسرع وقت و با کیفیت مطلوب برای شما ترجمه نماید.
تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال چیست؟
با افزایش محبوبیت بیت کوین و سایر ارزهای رمزنگاری شده، تعداد معامله گران در بازار رمزنگاری نیز افزایش می یابد. نوسانات زیاد ارزهای رمزنگاری شده به معامله گران اجازه می دهد تا از نوسانات قیمت پول خوبی به دست آورند اما تمرکز بر شانس در معاملات ایده خوبی نیست. یک معامله گر باید به طور مداوم بازار را تحلیل کند، خوشبختانه امروزه چندین روش تجزیه و تحلیل بازار موجود است. یکی از این روش ها، تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال است.
روش یادگیری تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال
تجزیه و تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال، روشی است که برای تعیین چگونگی و زمان معامله دارایی و پیش بینی حرکت احتمالی قیمت، از طریق مطالعه داده های گذشته بازار امکان پذیر است. برخلاف تحلیل بنیادی، تجزیه و تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال در بازار، سعی در تعیین "قیمت واقعی" دارایی ندارد اما در عوض، به سابقه حرکت قیمت دارایی متکی است.
نظریه داو
تجزیه و تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال بر اساس نظریه داو است، که از نام سازنده آن چارلز داو نامگذاری شده است. این نظریه شامل شش ایده اساسی است.
1. بازار همه چیز را تخفیف می دهد. بر اساس این ایده، قیمت یک دارایی در حال حاضر شامل تمام اطلاعات مربوط به این دارایی، از جمله احساسات بازار و انتظارات معامله گران است.
2. سه نوع روند بازار وجود دارد: حرکت قیمت ها آشفته نبوده و در روندها به صورت معمولی حرکت می کند. روندهای اصلی یا اولیه وجود دارد که از چند ماه پیش تا بیش از یک سال ادامه دارد. برخی از مواقع در روندهای اولیه، روندهای ثانویه ای نیز وجود دارد که در اصطلاح به آنها اصلاح گرایش های اولیه گفته می شود و معمولا چند هفته بیشتر طول نمی کشد. روندهای کوتاه یا جزئی وجود دارد که کمتر از یک یا دو هفته طول می کشد.
برای درک درستی از تحلیل تکنیکال، به شما دوره استراتژی تحلیل تکنیکال را پیشنهاد می دهیم.
3. سه مرحله از روندهای اولیه وجود دارد. هر روند اولیه دارای سه مرحله متوالی است:
- تجمع: در این مرحله، معامله گران با تجربه، شروع به خرید یا فروش دارایی می کنند. از آنجا که تعداد آنها بسیار کم است، قیمت نیز تغییر چندانی نمی کند.
- مشارکت عمومی: همانطور که معامله گران بیشتری متوجه روند جدیدی می شوند و آن را دنبال می کنند، قیمت به سرعت تغییر می کند.
- توزیع: معامله گران باتجربه در طول گمانه زنی های گسترده شروع به توزیع دارایی های خود می کنند.
4. شاخص ها باید یکدیگر را تأیید کنند. سیگنال های یک شاخص باید سیگنال های شاخص دیگر را تأیید کنند. از نظر بازار ارزهای رمزنگاری شده، این اصل را می توان در ارتباط بین حرکت جفت ارزهای رمزنگاری شده مشاهده کرد.
5. حجم باید روند را تأیید کند. اگر حرکت قیمت با افزایش حجم همراه باشد، به این معنی است که قیمت در جهت روند حرکت می کند. در صورت کاهش حجم، قیمت برخلاف روند حرکت می کند.
6. یک روند ادامه می یابد تا زمانی که سیگنال های واضحی از واژگونی خود نشان دهد. به احتمال زیاد قیمت تا روند فعلی مطابقت دارد تا اینکه تغییر روند شکل گیرد. شناسایی روند معکوس در روندهای اولیه می تواند مشکل باشد. معکوس ها اغلب با روندهای ثانویه اشتباه گرفته می شوند.
چگونه نمودارهای تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال را بخوانیم؟
روش های زیادی برای تجزیه و تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال وجود دارد اما هریک به یک نوع خاصی تعلق دارند:
- تجزیه و تحلیل شمعدانی
- الگوهای نمودار
- فراوانی معامله، حجم و .
- اندیکاتورهای تکنیکال
- سطوح مقاومت و حمایت
معامله گران باتجربه معمولاً چندین روش مختلف را در روش های خود ترکیب کرده و منتظر تأیید متقابل آنها هستند. یک سیگنال تأیید شده را می توان برای تصمیم گیری مطمئن تر دانست.
این نکته را در نظر داشته باشید که نمی توان به طور دقیق مشخص کرد که قیمت در آینده چگونه حرکت می کند اما می توان تعیین کرد که چه موقعیت هایی احتمالاً برای باز کردن موقعیت مناسب بوده و کدام موقعیت ها مناسب نیستند. به همین دلیل همیشه مهم است که مدیریت ریسک را در نظر داشته باشید.
تایم فریم معاملات
هیچ زمان بندی کاملی برای هر ارز دیجیتال وجود ندارد. بازه های زمانی طولانی تر به طور کلی مهمتر هستند اما این بدان معنا نیست که در بازه های زمانی کوتاه تر معاملات خوبی پیدا نمی کنید. چندین بازه زمانی را بررسی کنید و فرصت های معاملاتی را بر این اساس ارزیابی کنید.
انتخاب یک بازه زمانی به استراتژی معامله گر بستگی دارد. به اصطلاح اسکالپرها، که موقعیت های خود را به سرعت باز و بسته می کنند، بازه های زمانی بسیار کوتاهی مانند نمودارهای 1 دقیقه یا 5 دقیقه را ترجیح می دهند. معامله گرانی که معمولاً در یک روز وارد معاملات می شوند و از آن خارج می شوند، در درجه اول از نمودارهای 5 دقیقه ای، 15 دقیقه ای یا ساعتی استفاده می کنند اما آن دسته از معامله گرانی که رویکرد بلندمدت را برای معامله ترجیح می دهند از نمودارهای روزانه یا حتی هفتگی استفاده می کنند. وقتی بازار نوسانات شدیدی را تجربه می کند، اغلب زمان کوتاه تری برای شناسایی نقاط ورود و خروج مورد نیاز است.
حجم معاملات
حجم معاملات نقش مهمی در تجزیه و تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال دارد. حجم، تعداد ارزهای دیجیتالی معامله شده در بازه زمانی انتخاب شده است. در نمودارهای تحلیل تکنیکال، نمودار افقی نشان دهنده قیمت و نمودار عمودی حجم را نشان می دهد. هر چقدر حجم معاملات بیشتر باشد، روند معاملات قویتر خواهد بود.
کندل استیک
کندل استیک های ژاپنی محبوب ترین نوع نمودار برای خواندن و تجزیه و تحلیل نمودارهای قیمت هستند. هر یک از این کندل ها، حرکت قیمت ارز دیجیتال را در بازه زمانی مشخص نشان می دهد. هر کندل از یک بدنه و تا دو سایه تشکیل شده و می تواند سبز یا قرمز باشد. بدنه نشان دهنده تفاوت بین قیمت های باز شدن و بسته شدن است. اگر بدنه سبز باشد، پایین آن قیمت باز شدن و بالای آن قیمت بسته شدن را نشان می دهد. در مورد شمع های قرمز، عکس آن صادق است. بنابراین، شمعدان سبز نشان می دهد که قیمت بسته شدن در این دوره بیشتر از قیمت باز شدن بوده، بدان معنا که قیمت افزایش می یابد. کندل های سبز "صعودی" بوده اما، کندل های قرمز نشان دهنده کاهش قیمت و "نزولی" نامیده می شود.
سایه هایی که از بدنه منشا می گیرد، محدوده قیمت ها را از پایین ترین تا بالاترین در آن مدت نشان می دهند.
این نوع نمودار قیمت بسیار مفید است زیرا مهمترین اطلاعات را در مورد تغییرات قیمت در یک زمان معین به ما نشان می دهد. ما به وضوح درک می کنیم که آیا قیمت در بازه زمانی انتخاب شده افزایش یا کاهش یافته است و حداکثر و حداقل ارزش قیمت را برای آن دوره مشاهده می کنیم.
گاهی اوقات، گروهی از کندل ها، با نام های خود در الگوهای قابل تشخیص قرار می گیرند. از این ابزارها برای تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال استفاده می شود. در ادامه به بررسی برخی از این موارد می پردازیم، با ما همراه باشید.
مطالعه مقاله پرایس اکشن ال بروکس را در وب سایت به شما پیشنهاد می کنیم.
الگوهای معکوس صعودی
الگوهای معکوس صعودی پس از کاهش قیمت شکل می گیرد و نشان دهنده تغییر احتمالی روند است که شامل این سه تا الگو است:
- چکش صعودی یک الگوی تک شمعی بوده که بدنه آن، کوتاه با سایه کوچک است. نشان دهنده این است که فروشندگان در این مدت قیمت را پایین می آورند و به دنبال آن فشار شدید خریداران باعث می شود که این دوره با بسته شدن با شدت بیشتری به پایان برسد.
- الگوی انگلفینگ صعودی، یک الگوی دو شمعی است. بدنه شمع دوم صعودی، بدنه شمع اول را که نزولی است کاملاً تعریف تجزیه و تحلیل فنی می پوشاند. این الگو به این معنی است که فشار خریداران بر فروشندگان غلبه کرده و حرکت صعودی از حرکت نزولی قوی تر است.
- الگوی ستاره صبحگاهی که شامل یک شمع با بدنه بسیار کوچک بین شمع های بلند نزولی و صعودی است. علاوه بر این، بدنه شمع میانی با بدنه شمعی نزولی همپوشانی ندارد. این الگو به این معنی است که فشار فروشندگان به پایان رسیده و این روند در حال حاضر صعودی است.
الگوهای معکوس خرسی
-
تعریف تجزیه و تحلیل فنی
- الگوی ستاره تیراندازی، یک الگوی تک شمعی بوده که در اصل مخالف الگوی چکش صعودی است. الگوی ستاره تیراندازی، بدنه کوچکی داشته سایه کمی نداشته و سایه بالایی آن، بلند است.
- الگوی انگلفینگ خرسی، یک الگوی دو شمعی است. همانطور که از نامش مشخص است این الگو برعکس الگوی بلعیدن صعودی است. این الگو دارای اولین شمع صعودی بوده که بدنه آن کاملاً توسط یک شمع نزولی دوم پوشانده شده است.
- الگوی ستاره عصرگاهی، همانطور که قبلاً حدس زده اید، این برعکس الگوی ستاره صبحگاهی است. این الگو شامل یک شمع با بدنه بسیار کوچک بین دو شمع بلند بوده که اولی صعودی و دومی نزولی است.
سطوح حمایت و مقاومت
سطوح حمایت و مقاومت، سطوح قیمتی کلیدی هستند که در آن خریداران یا فروشندگان به ترتیب وارد بازار می شوند و حجم معاملات کافی را برای توقف یا معکوس حرکت قیمت انجام می دهند. این سطوح با لمس چندین بار قیمت بدون عبور از آن مشخص می شود.
سطح حمایتی، سطحی است که در آن تقاضای یک دارایی به اندازه کافی قوی بوده تا از کاهش قیمت جلوگیری کند. پشتیبانی همیشه زیر قیمت فعلی بوده و معامله گران تمایل به خرید در سطح پشتیبانی دارند که باعث افزایش قیمت می شود.
مقاومت سطحی است که عرضه دارایی به اندازه کافی قوی بوده تا مانع از افزایش بیشتر قیمت شود. سطح مقاومت همیشه بالاتر از قیمت فعلی ارز دیجیتال است. در این حالت معامله گران تمایل به فروش در سطوح مقاومتی دارند که قیمت را پایین می آورد. هنگامی که قیمت از سطح مقاومت عبور می کند، به حمایت جدید تبدیل می شود. به همین ترتیب، اگر قیمت از سطح حمایت عبور کند و پایین بیاید، این سطح حمایت به مقاومت جدید تبدیل می شود.
اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال
شاخص ها محاسبات خاصی بر اساس آمارهای مختلف مانند قیمت و حجم هستند. آنها معمولاً به صورت دیدگاهی (خطوط، هیستوگرام ها و غیره) ارائه می شوند که به طور خودکار به نمودار اضافه می شوند. شاخص ها به عنوان ابزارهای اضافی برای کمک به معامله گران برای خرید یا فروش سیگنال ها طراحی شده اند. شاخص های زیادی وجود دارد که به طور گسترده ای توسط معامله گران کوتاه مدت مورد استفاده قرار می گیرد.
شاخص قدرت نسبی
یکی از مهم ترین اندیکاتورها، شاخص قدرت نسبی یا همان RSI است. این اندیکاتورها، اندازه تغییرات قیمت اخیر را برای شناسایی شرایط خرید بیش از حد در قیمت دارایی را اندازه گیری می کند و بین 0 تا 100 حرکت می کند. وقتی RSI بالای 70 باشد، دارایی خریداری شده تلقی می شود و احتمال خوبی برای کاهش قیمت وجود دارد. وقتی RSI زیر 30 باشد، دارایی بیش از حد فروخته شده در نظر گرفته می شود و احتمال خوبی وجود دارد که قیمت افزایش یابد. با این حال، بهتر است به یاد داشته باشید که RSI، مانند سایر شاخص ها، تنها یک ابزار کمکی است و نباید از آن به عنوان سیگنال خرید یا فروش اولیه برای تصمیم گیری استفاده کرد.
بهترین ابزارهای تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال
قبل از رایانه و اینترنت، تجزیه و تحلیل تکنیکال به صورت دستی بر روی کاغذ انجام می شد. در حال حاضر، تقریباً غیرممکن است که بتوانید آن را بدون ابزارهای مناسب کامپیوتری انجام دهید. اگرچه صرافی های ارز دیجیتال معمولاً مجموعه ای از ابزارهای تجزیه و تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال را در اختیار کاربران خود قرار می دهند اما از نظر راحتی، تنوع و قدرت نمی توانند با سیستم عامل های تخصصی رقابت کنند.
TradingView
بهترین پلتفرم برای تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال، سایت TradingView است که می تواند به عنوان یک نرم افزار قدرتمند تحلیل تکنیکال ارزهای دیجیتال، توسط معامله گران مبتدی و حرفه ای استفاده شود. تنوع و لیست گسترده ای از ویژگی ها، TradingView را به یکی از بهترین ابزارهای تحلیل تکنیکال در ارز دیجیتال کرده که یک معامله گر می تواند از آن استفاده کند. مزیت بزرگی که این برنامه دارد، رایگان بودن آن است که معامله گران مبتدی می توانند از آن استفاده کنند.
نمودار Coinigy
از دیگر بسترهای محبوبی است که نه تنها به شما امکان می دهد به نمودارهای تجزیه و تحلیل فنی ارزهای دیجیتالی بپردازید، بلکه این قابلیت را خواهید داشت که دیگر ابزارها را بررسی کرده و این امکان را به شما می دهد ارزهای رمزپایه را در چندین بستر مبادله کنید. این نکته را در نظر داشته باشید که این ابزار رایگان نبوده و تنها ایجاد حساب کاربری در آن به صورت رایگان است.
Cryptowatch
یک پلتفرم نمودار و معاملات ارزهای رمزنگاری شده است که متعلق به صرافی کراکن است. در صورت که تنها از نمودارهای این ابزار استفاده شود، جزو ابزارهای رایگان محسوب می شود. اطلاعاتی که در این پلتفرم وجود دارد تنها برای اصول اولیه تحلیل تکنیکال بوده و می تواند برای معاملات ارزهای دیجیتال مورد استفاده قرار بگیرد.
تحلیل تکنیکال چیست؟
بسیاری از تریدرها از تحلیل تکنیکال برای پیشبینی روند بازار در آینده استفاده میکنند. اما این نوع تحلیل تا چه اندازه دقیق و کاربردی است؟ چرا باوجود اینکه بسیاری از افراد تکنیکهای آن را استفاده می کنند باز هم دچار اشتباه میشوند و ضرر می کنند؟ در این مقاله در مورد ماهیت تحلیل تکنیکال، ابزارهای رایج و نکات فنی مربوط به آن میخوانید.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال روشی برای پیشبینی قیمت در بازار بر اساس بررسی تاریخچه قیمت و حجم معاملات است. در بازارهای سنتی مانند بازار سهام و بورس اوراق بهادار از تعریف تجزیه و تحلیل فنی تحلیل تکنیکال به طور گسترده استفاده میشود. جالب است بدانید این روش یکی از اجزای اصلی در بازار ارزهای دیجیتال است.
تحلیل تکنیکال روی دادههای تاریخی قیمت یا پرایساکشن (Price Action) تمرکز فراوانی دارد. بنابراین از آن به عنوان ابزاری برای بررسی نوسانات قیمت و بررسی اطلاعات مربوط به حجم یک دارایی استفاده میشود. بسیاری از معاملهگران برای شناسایی روندها و فرصتهای مناسب برای کسب سود از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند.
ریشه ابتدایی «تحلیل تکنیکال» به قرن هفدهم در «آمستردام» و قرن هجدهم در «ژاپن» بازمیگردد؛ اما آنچه امروز با مفهوم تحلیل تکنیکال با آن مواجهیم مربوط به فعالیتهای چارلز داو «Charles Dow»؛ روزنامهنگار حوزه اقتصادی و مؤسس والاستریت ژورنال است. او از اولین کسانی بود که روندهای قابل بررسی و مجزا در داراییها و حرکت بازار در مسیرهای خاص را کشف کرد. مدتی بعد فعالیتهای او منجر به ایجاد «تئوری داو» شد که تحولات بیشتری در تحلیل تکنیکال ایجاد کرد.
در ابتدا تحلیل تکنیکال بر پایه دستنویسها و محاسبات دستی بود، اما با پیشرفت تکنولوژی و دستیابی به محاسبات مدرن، گستردهتر شد و اکنون به ابزار مهمی برای بسیاری از سرمایهگذاران و معاملهگران تبدیل شده است.
تحلیل تکنیکال چگونه کار میکند؟
همانطور که اشاره شد تحلیل تکنیکال از اساس بر پایه مطالعه قیمت فعلی و تاریخچه قیمتهای قبلی یک دارایی است. فرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که نوسانات قیمت یک دارایی به طور اتفاقی رخ نمیدهد و به طور کلی این نوسانات با گذشت زمان به روندهای قابل شناسایی تبدیل میشوند.
در واقع تحلیل تکنیکال، شدت تحمیل (نفوذ) بازار بر عرضه و تقاضا را بررسی میکنند. که این بازتابی از تمایلات کلی بازار است. به عبارت دیگر قیمت یک دارایی چیزی جز کشمکش میان نیروی فروش یا خرید بر یکدیگر نیست. این نیروها با احساسات معاملهگران و سرمایهگذاران ارتباط نزدیکی دارد. (به خصوص دربارهی ترس و طمع).
نکته قابل تامل درباره تحلیل تکنیکال این است که درصد خطای آن در بازارهایی که شرایط عادی و حجم و تعریف تجزیه و تحلیل فنی نقدینگی بالا دارند، بسیار پایین و پیشبینی آن قابل اطمینانتر است. بازارهای پرحجم کمتر در معرض دستکاری قیمتی قرار دارند و تاثیرپذیری آنها از موارد غیرعادی خارجی کمتر است؛ نتیجه چنین شرایطی این است که سیگنالهای غلط در آن کمتر ایجاد میشود و تحلیل تکنیکال نقش پررنگی در آنها دارد.
شاخصها و اندیکاتورهای متداول تحلیل تکنیکال
معامله گران به منظور بررسی موشکافانهی قیمتها و در نهایت یافتن فرصتهای مطلوب از انواع مختلفی از ابزارهای نموداری (چارت محور) که به اندیکاتور یا شاخص معروف هستند، استفاده میکنند. آنها به کمک اندیکاتور یا شاخصهای تکنیکال، توانایی شناسایی روندهای موجود را پیدا کرده و اطلاعات روشن و هوشمندانهای از روندهایی که ممکن است در آینده پدیدار شوند، پیدا میکنند. از آنجایی که این شاخصها و اندیکاتورها همیشه درصدی خطا دارند، برخی از معاملهگران همزمان از چندین شاخص یا اندیکاتور به عنوان راهی برای کاهش خطرات(ریسک) استفاده میکنند.
سرفصلهای این آموزش
میانگین متحرک ساده (SMA)
معمولا معاملهگرانی که از تحلیل تکنیکال استفاده میکنند، شاخصها تعریف تجزیه و تحلیل فنی و معیارهای مختلفی برای تعیین روند بازار بر اساس نمودارها و تاریخچه قیمتها به کار میبرند.
در بین تعداد زیادی اندیکاتور، میانگین متحرک ساده (SMA) یکی از پرکاربردترین و معروفترین اندیکاتورهای مورد استفادهی تریدرها است. همانطور که از نامش پیداست، قیمتهای پایانی یک دارایی در یک بازه زمانی تعیین شده را محاسبه میکند؛ به بیان دیگر (SMA)، متوسط قیمت یک دارایی در یک بازه زمانی مشخص است.
خط نارنجی SMA که در بسیاری از نقاط به عنوان خطوط حمایت و مقاومت عمل کرده است.
نحوهی استفاده SMA:
به طور کلی اگر قیمت بالای خط میانگین متحرک باشد، گفته می شود که روند صعودی است و برعکس اگر قیمت پایین خط میانگین باشد، روند نزولی است. اما این تمام ماجرا نیست. گاهی یک خبر میتواند باعث تغییر روند بشود. به این معنی که با وجود اینکه خط میانگین متحرک به شما سیگنالی برای خرید یا فروش میدهد، اما بازار طبق پیشبینی شما پیش نمی رود. راهحل چیست؟
شما میتوانید همزمان با چند شاخص میانگین متحرک کار کنید تا روند بازار را بهتر پیش بینی کنید.
میانگین متحرک نمایی (EMA)
میانگین متحرک نمایی (EMA) نسخه اصلاح شده از میانگین متحرک ساده (SMA) است. در این اندیکاتور قیمتهای بسته شدهی اخیر، وزن بیشتری نسبت به قیمتهای قدیمیتر دارند؛ به بیانی دیگر «میانگین متحرکنمایی» همان «میانگین وزنی متوسط قیمت» است که قیمتهای اخیر، وزن بیشتری را در محاسبه دربرمیگیرند.
خط نارنجی SMA و خط آبی EMA را نشان میدهد.
به زبان ساده، میانگین متحرک نمایی از میانگین متحرک ساده سریعتر به تغییر قیمت واکنش نشان میدهد. از طرفی میدانیم، هر چه شما سریعتر روند بازار را تشخیص بدهید، میتوانید سود بیشتری هم بدست بیاورید. اما نقطه ضعف میانگین متحرک نمایی این است که همانطور که سرعت آن در نمایش روند بالاست، می تواند به خطا نوسانات قیمتی را به صورت تغییر روند نمایش دهد. و این باعث می شود که کمتر قابل اتکا باشد.
میانگین متحرک نمایی برای افرادی که تعریف تجزیه و تحلیل فنی به صورت کوتاهمدت معامله میکنند گزینهی بهتری است. خیلی از تریدرها از هر دو میانگین به صورت همزمان استفاده میکنند تا درک بهتری از روند بازار پیدا کنند.
شاخص قدرت نسبی (RSI)
شاخص دیگری که معمولاً مورد استفاده قرار میگیرد، شاخص قدرت نسبی (RSI) است که زیرمجموعهای از اسیلاتورها شناخته میشوند. برخلاف میانگین متحرک ساده که به سادگی تغییرات قیمت را در طول زمان دنبال میکند، اسیلاتورها فرمولهای ریاضی را روی دادههای قیمتی اعمال کرده و خروجی آنها در محدودههایی از پیش تعیین شده قرار میگیرد. در مورد RSI، این محدوده از ۰ تا ۱۰۰ است.
در این تصویر RSI در محدودهی ۶۰ قرار دارد.
نحوهی استفاده از RSI:
- RSI زیر ۳۰ سیگنال خرید: عددهای زیر ۳۰ شرایطی را نشان میدهد که یک ارز بیش از حد فروخته شده است. خیلی از تریدرها این نقطه را مناسب برای خرید میدانند. چون به اندازه ی کافی این ارز فروخته شده و به احتمال زیاد زمان اصلاح و صعودی شدن بازار است.
- RSI بالای ۷۰ سیگنال فروش: عددهای بالای ۷۰ شرایطی را نشان میدهد که یک ارز زیادی خریداری شده است. پس احتمال ریزش قیمت وجود دارد. چون بسیاری از خریداران برای اینکه سود خود را گرفته اند داراییهایشان را میفروشند.
شاخص Stochastic RSI
علاوه بر ابزارهای ابتدایی و ساده در تحلیل تکنیکال، اندیکاتورهایی وجود دارند که برای تولید داده نیازمند چندین اندیکاتور دیگر هستند. برای مثال برای محاسبه اندیکاتور استوکاستیک (Stochastic RSI)، یک فرمول ریاضی به RSI معمولی اضافه میشود و نتیجه آن با توجه به (RSI) و آن فرمول ریاضی محاسبه میشود.
در تصویر بالا شاخص Stoch RSI در زیر بازه ۲۰ قرار دارد و انتظار میرود که با اصلاح قیمتی به سمت بالا حرکت کتد.
نحوهی استفاده Stoch RSI:
استوکستیک RSI، مانند RSI از شاخصهای اسیلاتور است، که بین بازه ی ۰ تا ۱۰۰ در نوسان است.
- اگر شاخص به زیر ۲۰ برود، شرایطی را نشان میدهد که یک ارز بیش از اندازه فروخته شده است و احتمال صعود قیمت وجود دارد.
- اگر شاخص بالای ۸۰ برود، شرایطی را نشان میدهد که یک ارز بیش از حد خریداری شده است. پس احتمال ریزش قیمت وجود دارد.
- از خط میانی ۵۰ میتوان برای تشخیص روند بازار استفاده کرد. بالای ۵۰ روند صعودی و پایین ۵۰ روند نزولی را میتوان انتظار داشت.
باند بولینجر (Bollinger Bands)
شاخص باند بولینجر (Bollinger Bands) نوع دیگری از اسیلاتورها است که در بین معاملهگران محبوبیت بسیاری دارد. باند بولینجر برای پیشبینی وضعیت احتمالی بیشخرید (overbought) یا بیشفروش (oversold) و همچنین اندازهگیری نوسانات بازار استفاده میشود.
به زبان ساده این شاخص به ما می گوید که با بازاری ساکت سروکار داریم و یا بازاری پرنوسان و شلوغ:
- زمانی که بازار آرام است، پهنای باند کوچک میشود.
- زمانی که بازار پرنوسان است، پهنای باند بزرگ می شود.
همانطور که مشخص است، قیمت بعد از برخورد با باند بالایی به سمت خط میانی حرکت تعریف تجزیه و تحلیل فنی کرده است.
باند بولینجر از سه خط تشکیل شده است:
- باند بالایی
- خط میانی
- باند پایینی
خط میانی همان خط میانگین متحرک ساده است. خطوط بالایی و پایینی، انحراف معیارهای حول خط میانی هستند. در اینجا قصد نداریم انحراف معیار یا فرمولهای این شاخص را بازگو کنیم، بلکه نحوهی استفاده از این شاخص را به شما آموزش میدهیم.
نحوهی استفاده BB:
به طور کلی قیمت تمایل دارد که به سمت خط میانی حرکت کند. این تمام کاربرد و نکته ی مهم استفاده از شاخص بولینجر است.
- اگر قیمت خیلی صعودی و به خط بالایی باند برسد، احتمال بازگشت و ریزش به سمت خط میانی وجود دارد.
- اگر قیمت خیلی ریزشی و به خط پایینی نزدیک شود، احتمال بازگشت و صعود به سمت خط میانی وجود دارد.
به بیانی سادهتر، از باند بولینجر برای تشخیص خطوط مقاومت و حمایتی استفاده میشود.
شاخص مکدی (MACD)
مثال دیگر اندیکاتور میانگین متحرک همگرایی/ واگرایی (Moving Average Convergence Divergence) است که به اختصار MACD نامیده میشود.
تمایز خط آبی از خط سیگنال به راحتی ممکن نیست، و سیگنال خیلی قوی به ما نمیدهد. اما خطوط بالای هیستوگرام قرار دارند.
به طور کلی مکدی با سه خط (سه مفهوم) نمایش داده میشود.
- خط اول میانگین متحرک سریعتر را نشان میدهد. (خط آبی)
- خط دوم میانگین متحرک کندتر را نشان میدهد. (خط قرمز- خط سیگنال)
- خط سوم اختلاف بین خط اول و دوم را نمایش میدهد. (هیستوگرام-سفید)
تریدرها از این خطوط، سیگنالهای خرید یا فروش را دریافت میکنند. چطور؟
نحوهی استفاده MACD:
زمانی که خط اول (آبی)، خط سیگنال (قرمز) را قطع میکند، و به بالا یا پایین آن حرکت میکند، سیگنال خرید یا فروش استخراج میشود.
- سیگنال خرید: خط آبی، خط سیگنال را قطع کند و به بالای آن حرکت کند.
- سیگنال فروش: خط آبی، خط سیگنال را قطع کند و به پایین آن حرکت کند.
اما این سیگنالها خیلی قوی نیستند، و در بسیاری از موارد با تغییر قیمت روند باز هم تغییر میکند.
خط میانی یا هیستوگرام ابزاری است برای تقویت سیگنالها:
- اگر سیگنال صعودی و در بالای خط میانی باشد، سیگنال خرید قویتر است.
- اگر سیگنال نزولی و در پایین خط میانی اتفاق بیفتد، سیگنال فروش قویتر است.
در تصویر بالا مشاهده میکنید که مکدی با اختلاف بالای خط میانی (هیستوگرام) است.
سیگنالهای معاملاتی
به طور کلی اندیکاتورها دید خوبی نسبت به روندهای کلی بازار به یک معاملهگر میدهد، اما از آنها میتوان برای یافتن نقاط احتمالی ورود و خروج (سیگنال خرید یا فروش) هم استفاده کرد؛ این سیگنالها ممکن است در شرایط خاصی در نمودار یک اندیکاتور ایجاد شوند.
همانطور که قبلاً بحث شد، سیگنالهای معاملاتی تولید شده از سوی تحلیل تکنیکال همیشه دقیق نیستند و همیشه باید درصدی را برای خطا (سیگنالهای غلط) از جانب اندیکاتورهای تحلیل تکنیکال در نظر گرفت. این امر کمی در بازار ارزهای دیجیتال نگرانکننده است؛ چون در این بازار، داراییها حجم کمتری دارند و طبعا نوسانات بیشتری را نسبت به بازارهای سنتی تجربه میکنند.
نقدی مخالف بر تحلیل تکنیکال
گرچه امروزه تحلیل تکنیکال به طور گسترده در بازارهای مختلف مورد استفاده قرار میگیرد اما از نظر بسیاری از متخصصان، تحلیل تکنیکال روشی بحثبرانگیز و غیرقابل اعتماد است. به عبارتی گفته می شود که چون افراد زیادی به آن فکر میکنند، وقایع رخ میدهد. منتقدان معتقدند در شرایط بازارهای مالی اگر تعداد زیادی از معاملهگران و سرمایهگذاران به انواع یکسانی از شاخصها مانند خطوط حمایت و مقاومت اعتماد کنند، احتمال عملکرد صحیح این شاخصها افزایش مییابد.
از طرف دیگر بسیاری از طرفداران تحلیل تکنیکال معتقدند که هر تحلیلگر با روش خاص خود و با استفاده از اندیکاتورهای مختلف و زیاد، نمودارها را تجزیه و تحلیل میکند. این بدان معناست که عملا استفاده از یک استراتژی خاص و یکسان برای تعداد زیادی از معاملهگران غیرممکن است.
تحلیل بنیادین در مقابل تحلیل تکنیکال
پیشفرض اصلی تحلیل تکنیکال این است که قیمتهای حال حاضر در بازار تمام عوامل بنیادی مربوط به یک دارایی خاص را منعکس میکند. بر خلاف رویکرد تحلیل تکنیکال که عمدتا بر دادههای قیمتی و تاریخچه قیمتی و حجم (نمودارهای بازار) متمرکز است، تحلیل بنیادین یا فاندامنتال به تحقیق گسترده پیرامون عوامل کیفی پروژه اصرار دارد.
در تحلیل بنیادین، دیدگاه این است که عملکرد آینده یک دارایی به چیزهایی بیش از دادههای تاریخی وابسته است؛ اساساً تحلیل بنیادین روشی است که برای برآورد ارزش ذاتی یک شرکت، یک تجارت یا یک دارایی استفاده میشود. در این تحلیل طیف گستردهای از شرایط خرد و کلان اقتصادی مانند مدیریت و شهرت شرکت، رقابت در بازار و نرخ رشد و سلامت صنعت در نظر گرفته میشود.
بنابراین، ممکن است اینگونه در نظر بگیریم که برخلاف تحلیل تکنیکال که عمدتا به عنوان ابزاری برای پیشبینی عملکرد قیمت و رفتار بازار استفاده میشود، تحلیل بنیادین با در نظر گرفتن زمینه و پتانسیلهای موجود در یک دارایی، میتواند برای یک تحلیلگر مشخص کند که آیا یک دارایی بیش از حد ارزشگذاری شده یا خیر. درحالی که بیشتر معاملهگران کوتاه مدت ترجیح میدهند از تحلیل تکنیکال استفاده کنند، ترجیح مدیران صندوقها و سرمایهگذاران بلند مدت، تحلیل بنیادین است.
یک مزیت مهم در تحلیل تکنیکال این است که به دادههای کمی متکی است. بنابراین چارچوبی بیطرفانه برای تحقیق عینی از تاریخچه قیمتی فراهم میکند و برخی حدس و گمانها که با رویکرد کیفی در تحلیل بنیادین ارائه میشود را از بین میبرد.
با این حال تحلیل تکنیکال علیرغم سروکار داشتن با دادههای تجربی کماکان تحت تأثیر تعصبات و طرفداریهای شخصی است. به عنوان مثال یک معاملهگر که به شدت یک ارز را پیش داوری کرده، طوری از ابزارهای تحلیل تکنیکال بهره ببرد و اطلاعات را ناخودآگاه دستکاری کند که نهایتا آن گونه که دوست دارد تصمیم بگیرد. در بسیاری از موارد این اتفاق بدون آگاهی آنها رخ میدهد. علاوه بر این در دورههایی که بازارها الگو یا روند مشخصی ندارند، تحلیل تکنیکال ممکن است شکست بخورد.
سخن آخر
جدا از نقد و بحثهای طولانی درباره اینکه کدام روش تحلیل بهتر است، به نظر ترکیبی از تحلیل تکنیکال و تحلیل بنیادین توسط بسیاری از افراد مورد پذیرش است. درحالی که تحلیل بنیادین بیشتر به استراتژیهای سرمایهگذاری بلندمدت مربوط میشود، تحلیل تکنیکال ممکن است اطلاعات روشنی در مورد شرایط بازار در روند کوتاهمدت فراهم کند. احتمالا این اطلاعات، برای معاملهگران و سرمایهگذاران مفیدتر است.
تحلیل مالی چیست؟
تحلیل مالی (Financial Analysis) روند بررسی کسبوکارها، پروژهها، بودجهها و دیگر مبادلات مربوط به زمینهٔ مالی است که به منظور بررسی عملکرد و همچنین مناسب بودن آنها برای آن کسبوکار انجام میشود.
بهطور معمول، تحلیل مالی، بهمنظور بررسی اینکه یک واحد تجاری ثبات دارد یا خیر، قادر به پرداخت بدهیهایش میباشد، نقدینگی دارد، و یا بهاندازهٔ کافی سودده است تا بتواند یک سرمایهگذاری مالی را گارانتی کند؛ استفاده میشود.
نکات کلیدی:
- اگر تحلیل مالی بهصورت داخلی انجام شود، میتواند به مدیران یک کسبوکار کمک کند تا بتوانند تصمیمات آینده را راحتتر گرفته و یا بر روندهای موفقیتآمیز گذشته خود مروری داشته باشند.
- اگر این تحلیل و بررسی بهصورت خارجی انجام گیرد، به سرمایهگذاران این اجازه را میدهد تا بتوانند بهترین فرصتهای سرمایهگذاری را انتخاب کنند و در آنها سرمایهگذاری نمایند.
- دو روش اصلی برای تحلیل وجود دارد: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال
- تحلیل بنیادی از نسبتها و همچنین گزارشات مالی و اطلاعات آنها بهمنظور بدست آوردن ارزش ذاتی یک سهم استفاده میکند.
- تحلیل تکنیکال این موضوع را در نظر میگیرد که تمامی اطلاعات و ارزش یک سهم از قبل در قیمت آن لحاظ شدهاند، و در این تحلیل به الگوهای نموداری و همچنین ارزش سهام تمرکز میکنیم.
درک مفهوم تحلیل مالی
تحلیل مالی میتواند بهمنظور بررسی روندهای اقتصادی، تنظیم نمودن سیاستهای مالی، ایجاد نقشههای بلندمدت برای فعالیت کسبوکارها و همچنین یافتن پروژهها برای شرکتهایی بهمنظور سرمایهگذاری مورد استفاده قرار گیرد.
تمامی موارد فوق از ترکیب اطلاعات و ارقام مالی ناشی میشوند. یک تحلیلگر مالی به بررسی موبهموی گزارشهای مالی شرکتها – مانند صورت سود و زیان، ترازنامه و همچنین گزارشات جریان نقدی میپردازد. تحلیل مالی میتواند هم بهصورت شرکتی و هم بهمنظور سرمایهگذاری انجام شود.
تحلیل مالی (Financial Analysis) روند بررسی کسبوکارها، پروژهها، بودجهها و دیگر مبادلات مربوط به زمینهٔ مالی است که به منظور بررسی عملکرد و همچنین مناسب بودن آنها برای آن کسبوکار انجام میشود. بهطور معمول، تحلیل مالی، بهمنظور بررسی اینکه یک واحد تجاری ثبات دارد یا خیر، قادر به پرداخت بدهیهایش میباشد، نقدینگی دارد، و یا بهاندازهٔ کافی سودده است تا بتواند یک سرمایهگذاری مالی را گارانتی کند؛ استفاده میشود.
یکی از مرسومترین روشها برای تحلیل اطلاعات مالی بدست آوردن و محاسبهٔ نسبتهای موجود از اطلاعات این گزارشات مالی میباشد تا بتوان آنها را با شرکتهای دیگر و حتی گذشتهٔ همین شرکت مقایسه کرد و عملکرد آنها را در برابر یکدیگر سنجید.
برای مثال، بازده داراییها یک نسبت معمول است که بهمنظور بررسی میزان استفادهٔ بهینهٔ شرکت از داراییهایش بهمنظور کسب سود استفاده میشود. این نسبت میتواند برای چند کمپانی در یک زمینهٔ صنعتی یکسان مورد محاسبه قرار گیرد و با یکدیگر مقایسه شود تا میزان عملکرد بهتر هر یک از این شرکتها مشخص شوند.
چگونه از تحلیل مالی استفاده میشود؟
تحلیل مالی شرکتها (Corporate financial analysis)
در تحلیل مالی شرکتها، این تحلیل بهصورت داخلی و توسط بخش حسابداری با مشارکت بخش مدیریت بهمنظور بهبود تصمیمگیریهای کسبوکاری انجام میشود. این نوع از تحلیل داخلی ممکن است نسبتهایی مانند ارزش خالص فعلی (Net present value –NPV) و همچنین نرخ داخلی سوددهی (Internal rate of return – IRR) را بررسی کند تا بتوانند بهکمک آنها پروژههایی را پیدا کنند که ارزش اجرا شدن داشته باشند.
در تحلیل مالی شرکتها، این تحلیل بهصورت داخلی و توسط بخش حسابداری با مشارکت بخش مدیریت بهمنظور بهبود تصمیمگیریهای کسبوکاری انجام میشود. این نوع از تحلیل داخلی ممکن است نسبتهایی مانند ارزش خالص فعلی (Net present value –NPV) و همچنین نرخ داخلی سوددهی (Internal rate of return – IRR) را بررسی کند تا بتوانند بهکمک آنها پروژههایی را پیدا کنند که ارزش اجرا شدن داشته باشند.
بسیاری از شرکتها فروش قرضی را به مشتریان خود انجام میدهند. در نتیجه، پول دریافت شده بهمنظور این فروشها ممکن است برای مدت زمانی با تأخیر به شرکت برسد.
برای شرکتهایی که دارای حسابهای دریافتنی بزرگی هستند، کاربردی است که از میانگین دوره وصول مطالبات (Days sell outstanding – DSO) استفاده کنیم، که به شرکت کمک میکند تا بتواند متوجه مقدار زمانی که طول میکشد تا بتواند پول فروشهایش را پس بگیرد شود. متوسط دوره وصول مطالبات (Average collection period) همچنین یک دیدگاه مهم در چرخه تبدیل نقدینگی در شرکت میباشد.
یک ناحیه کلیدی در بررسی مالی شرکتها، پیشبینی عملکرد آینده این شرکت از طریق بررسی عملکرد گذشته شرکت و مواردی مانند مقدار درآمد خالص (net earning) و یا حاشیه سود (profit margin)، میباشد. این نوع از بررسی روندهای گذشته سودمند است و میتواند منجر به پیدا کردن روندهای فصلی در شرکت شود.
برای مثال، خردهفروشان ممکن است مقدار قابلتوجهی افزایش فروش را در ماههای باقیمانده به کریسمس پیدا کنند. این به کسبوکارها اجازه میدهد تا بتوانند بودجهای را پیشبینی نمایند و تصمیماتی برای کسبِ سودِ بیشتر در آن زمان بگیرند. این تصمیمات شامل تعیین حداقل موجودی کالای مورد نیاز آنها میباشد که تمامی این اطلاعات از اتفاقات گذشته بدست آمدهاند.
تحلیل مالی به منظور سرمایهگذاری (Investment financial analysis)
در تحلیل مالی بهمنظور سرمایهگذاری، تحلیلگری که خارج از شرکت قرار دارد شرکت را بهمنظور انجام سرمایهگذاریها تحلیل میکند.
تحلیلگر میتواند یکی از روشهای سرمایهگذاری از بالا به پایین (Top – Down Investment) و یا سرمایهگذاری از پایین به بالا (Bottom – up investment) را اجرا کند.
روش از بالا به پایین (Top – down approach) در نگاه اول به بررسی فرصتهای اقتصاد کلان میپردازد، مانند بخشهایی از اقتصاد که عملکرد بهتری دارند؛ و سپس بهسمت پایین حرکت میکند تا بتواند بهترین شرکت را در آن بخش اقتصادی پیدا کند. از این نقطه بهبعد، آنها بیشتر به بررسی سهام شرکتهای خاص میپردازند تا بتوانند در آنها سرمایهگذاری موفقی داشته باشند و این کار را با بررسی مقادیر بنیادی یک شرکت انجام میدهند.
در روش پایین به بالا (Bottom – top approach) تحلیلگر ابتدا به بررسی یک شرکت و بهدست آوردن نسبتهای مالی آن شرکت میپردازد. و سپس آنها را با عملکرد گذشتهٔ این شرکت و همچنین عملکرد شرکتهایی که با این شرکت در یک حوزه صنعتی قرار دارند، مقایسه میکند.
سرمایهگذارانی که از این روش استفاده میکنند در ابتدا فاکتورهای اقتصاد خُرد را در نظر میگیرند و سپس به بررسی دیگر موارد میپردازند. این فاکتورها بهطور کلی شامل وضعیت سلامت کلی مالی یک شرکت، بررسی گزارشات مالی، سرویسها و محصولات تولید شده، میزان عرضه و تقاضا، و دیگر اندیکاتورهای منفرد نشاندهندهٔ عملکرد یک شرکت در طول زمان میباشند.
انواع تحلیلهای مالی
دو نوع تحلیل مالی وجود دارد:
- تحلیل بنیادی (Fundamental analysis)
- تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)
تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis)
تحلیل بنیادی از نسبتهای بهدست آمده از اطلاعات موجود در گزارشات مالی، مانند مقدار درآمد شرکت بهازای هر سهم (Earnings per share – EPS) بهمنظور بدست آوردن ارزش کسبوکار استفاده میکند.
استفاده از تحلیلهای نسبتی بهعلاوه نگاهی به اقتصاد و وضعیت مالی این شرکت، تحلیلگر را قادر میسازد تا بتواند ارزش ذاتی سهام (Intrinsic Value) را مشخص کند.
هدف نهایی این است که سرمایهگذار به عددی برسد که آن را بتواند با قیمت کنونی سهم مقایسه کند تا ببیند که ارزش سهم در حال حاضر بیش از اندازهٔ واقعی خود (Overvalued) یا کمتر از اندازهٔ واقعی خود (Undervalued) میباشد.
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)
تحلیل تکنیکال از اطلاعات ثبتشده توسط فعالیتهای معاملهگری، مانند اطلاعات ثبتشده در میانگینهای متحرک (Moving averages- MA’s) استفاده میکند.
لزوماً تحلیلگران تکنیکال بر این عقیده هستند که قیمتِ سهم از پیش، تمامیِ اطلاعاتِ موردِ نیاز و همچنین اطلاعات عمومی منتشر شده در مورد قیمت یک سهم را در خود نمایش میدهد.
تحلیلگر تکنیکال تلاش میکند تا احساسات بازار در پس هر روند با نگاه کردن به الگوهای تشکیل شده در نمودار و همچنین بررسی دقیق ویژگیهای بنیادی هر سهم تشخیص دهد.
مثالهایی از تحلیلهای مالی
بهعنوان مثالی از تحلیل بنیادی، در نظر بگیرید که شرکت سرویسهای مالی دیسکاور (Discover financial services (مقدار سود بهازای هر سهم خود را در سه ماهه دوم سال 2019 برابر با 2.32 دلار اعلام نموده است. که این میزان بیشتر از سود بهازای هر سهم اعلام شده در سه ماهه اول سال 2019 (که رقم 2.15 دلار بود) میشود.
یک تحلیلگر مالی که از روش تحلیل بنیادی بهمنظور بررسی بازار استفاده میکند این مورد را بهعنوان یک نشانهٔ مثبت برای افزایش ارزش ذاتی سهم در نظر میگیرد.
پیشبینی eps
بنابراین، EPSهای پیشبینی شده برای آینده نیز افزایش مییابند. برای مثال، بر طبق اطلاعاتی که از سایت (Nasdaq.com) بدست آمده است، مقدار سود به ازای هر سهم پیشبینی شده این شرکت در سه ماههٔ سوم تا قیمت 2.29 دلار بالا میرود که بیشتر از مقدار پیشبینی شده در سه ماهه دوم سال 2019 و سطح قیمتی 2.11 دلار و همچنین بیشتر از مقدار پیشبینی شده در سه ماههٔ اول سال 2019 در سطح قیمتی 2 دلار میباشد.
همچنین در نظر بگیرید مقدار سود بهازای هر سهم (EPS) گزارش شده در دو ماههٔ اول سال 2019 از مقدار سود بهازای هر سهم پیشبینی شده برای آن تاریخها نیز بیشتر بوده است.
از سویی دیگر، تحلیل تکنیکالی که بر روی جفت ارز پوند بریتانیا به دلار آمریکا (GBP/USD) پس از رأی به خروج این کشور از اتحادیه اروپا (Brexit) در ماه ژوئن سال 2016 انجام شد، نشان از افت شدید ارزش پوند بریتانیا داشت و این افت قیمتی به پایینترین سطح خود در 31 سال اخیر رسید، که این خود در مقابل دلاری قرار میگیرد که پس از انجام این رأی روندی افزایشی را تجربه کرد.
برای یادگیری تحلیل مالی نیاز به تجربه و علم و ابزار مخصوص به آن است. اگر تاکنون هیج سابقهای در زمینه بازارهای مالی و سرمایهگذاری ندارید بهتر است وارد این حوزه نشوید و یا برای شروع، مطالعات خود را از «درخت یادگیری» دیجی کوینر آغاز نمایید.
تیم تحریریه دیجی کوینر
این مقاله به کوشش هیئت تحریریه دیجی کوینر تولید شده است. تک تک ما امیدواریم که با تلاش خود، تاثیری هر چند کوچک در آگاه سازی فعالان حوزه رمز ارزها و بازارهای مالی داشته باشیم.
آموزش تحلیل بنیادی در ترید
تحلیل بنیادی یا Fundamental Analysis یک روش برای اندازه گیری ارزش ذاتی یک رمزارز دیجیتال است که با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط این کار را انجام می دهد. تحلیلگران بنیادی هر آنچه را که می تواند بر ارزش رمزارزها تأثیر بگذارد برای تحلیل درست و انجام ترید رمزارزها مطالعه می کنند. از جمله آنها می توان به عوامل اقتصاد کلان مانند وضعیت اقتصاد و شرایط صنعت در کنار عوامل اقتصادی خرد مانند تأثیر مدیریت شرکت ها اشاره کرد.
هدف نهایی این مطالعات و تحقیق ها رسیدن به عددی است که یک سرمایه گذار بتواند آن را با قیمت فعلی رمزارزها مقایسه کند. با استفاده از این مقایسه می تواند رمزارز دیجیتال را به نوعی ارزش گذاری کند و مشخص کند که آیا ارزش کمی دارد یا بیش از حد ارزش گذاری شده است.
این روش در مقابل تحلیل تکنیکال که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های قبلی در بازار مانند قیمت و حجم پیش بینی می کند؛ به عنوان تجزیه و تحلیل رمزارزها در نظر تعریف تجزیه و تحلیل فنی گرفته می شود.
نکات کلیدی در مورد تحلیل بنیادی
- تحلیل بنیادی روشی برای تعیین ارزش واقعی رمزارزها تعریف می شود.
- تحلیل گران بنیادی به دنبال رمزارز هایی هستند که هم اکنون با قیمت هایی بالاتر یا کمتر از ارزش واقعی خود قابل معامله هستند.
- اگر ارزش منصفانه بازار بالاتر از قیمت مورد نظر رمزارز در بازار باشد، رمزارز مورد نظر کم ارزش ارزیابی شده و برای خرید توصیه می شود.
- برخلاف تحلیلگران بنیادی، تحلیلگران تکنیکال اصول حمایت را با استفاده از مطالعه تاریخچه روند و قیمت رمزارز نادیده می گیرند.
مفهوم تحلیل بنیادی
تمام مواردی که به تجزیه و تحلیل ارزهای دیجیتال مرتبط می شود و تمام روش ها در این زمینه سعی دارند که به نوعی مشخص کنند امنیت معامله در بازارهای بزرگ و کوچک به درستی ارزیابی شده باشد. تحلیل بنیادی معمولاً از منظر کلان تا خرد برای شناسایی رمزارزهایی انجام می شود که قیمت درستی از آنها در بازار وجود ندارد. تحلیلگران در این زمینه معمولاً به ترتیب، وضعیت کلی اقتصاد و سپس قدرت یک صنعت خاص را قبل از تمرکز بر عملکرد فردی شرکت مطالعه می کنند تا به ارزش عادلانه بازار مربوط به یک رمزارز خاص برسند.
تحلیل بنیادی برای ارزیابی ارزش رمزارزها از داده های عمومی استفاده می کند. به عنوان مثال، یک سرمایه گذار می تواند با بررسی عوامل اقتصادی مانند نرخ بهره و وضعیت کلی اقتصاد، تجزیه و تحلیل اساسی در مورد ارزش یک نوع ارز دیجیتال را انجام تعریف تجزیه و تحلیل فنی دهد. با تحلیل گران آکوچین همراه باشید تا اطلاعات بیشتر و کارآمدتری را در این زمینه به سمع و نظر شما برسانیم.
تحلیل بنیادی و ارز دیجیتال
یک تحلیلگر که تحلیل بنیادی انجام می دهد، برای ایجاد روشی که بتواند بوسیله آن ارزش تخمینی قیمت ارزهای دیجیتال را تعیین کند از داده هایی که در دسترس تمام مردم است استفاده می کند. به گفته تحلیلگر، این مقدار تنها برآوردی است که قیمت و ارزش رمزارزهای موجود مخصوص یک شرکت خاص را در مقایسه با قیمت فعلی بازار نشان می دهد. برخی از تحلیلگران ممکن است قیمت تخمینی خود را به عنوان ارزش ذاتی ارز های دیجیتال مشخص کنند.
اگر یک تحلیلگر محاسبه کند که ارزش ارز دیجیتال باید به طور قابل توجهی بالاتر از قیمت فعلی بازار رمزارزها باشد، ممکن است آنها یک امتیاز خرید را برای ارز دیجیتال منتشر کنند. این به عنوان یک توصیه برای سرمایه گذاران است که تحلیل گران از آن استفاده می کنند. اگر تحلیلگر ارزش ذاتی کمتری را نسبت به قیمت فعلی بازار محاسبه کند، ارز دیجیتال بیش از ارزش ارزیابی شده و توصیه می شود که آنرا بفروشند. سرمایه گذارانی که از این توصیه ها پیروی می کنند انتظار دارند که بتوانند رمزارزهای مطلوب را خریداری کنند زیرا چنین رمزارز هایی با افزایش زمان، احتمال رشد بیشتری دارند.
به همین ترتیب انتظار می رود ارز دیجیتال با رتبه بندی نامطلوب احتمال افت قیمت بیشتری داشته باشد. این روش تجزیه و تحلیل ارز دیجیتال که تحلیل بنیادی نامیده می شود در مقابل تجزیه و تحلیل تکنیکال در نظر گرفته می شود، که جهت قیمت ها را از طریق تجزیه و تحلیل داده های موجود در بازار رمزارزها مانند قیمت و حجم پیش بینی می کند.
تحلیل بنیادی کمی و کیفی
مشکلی که در تعریف کلمه Fundamental (بنیادی) وجود دارد این است که این کلمه می تواند هر آنچه مربوط به رفاه اقتصادی یک شرکت است را شامل شود. بدیهی است که اعدادی مانند درآمد و سود را هم پوشش می دهند، اما همچنین می توانند از بازار ارز دیجیتال یک شرکت تا کیفیت مدیریت آن را شامل شوند. عوامل بنیادی مختلف در تحلیل بنیادی را می توان به دو دسته کلی تقسیم کرد: کمی و کیفی. این کلمات در لغت معنای مشابهی نسبت به معنای اصلی و استانداردشان دارند. در اینجا تعریف این کلمات را که در یک فرهنگ لغت آمده است مشاهده می کنیم:
- کمی - "مربوط به اطلاعاتی است که می توان آنها را به صورت تعداد و مقدار نشان دهید."
- کیفی - "مربوط به ماهیت یا استاندارد چیزی است، نه مقدار آن."
در این زمینه می توان گفت که مبانی کمی مربوط به اعداد سخت می شود. این اعداد را می توان به عنوان ویژگی های قابل اندازه گیری مربوط به یک کسب و کار معرفی کرد. به همین دلیل بزرگترین منبع داده های کمی صورت های مالی است. درآمد، سود، دارایی و موارد دیگر را می توان با دقت زیادی توسط همین اعداد کمی اندازه گیری کرد. در تحلیل بنیادی اصول کیفی کمتر ملموس هستند. برای مثال می توان به کیفیت کار مدیران اصلی یک شرکت، شناسایی نام تجاری، حق ثبت اختراع و فناوری انحصاری آن اشاره کرد. نه تجزیه و تحلیل کیفی و نه کمی ذاتاً از دیگری بهتر نیست. بسیاری از تحلیلگران در آموزش تحلیل بنیادی سعی می کنند که از هر دوی آنها در کنار هم استفاده کنند.
می خوای یک تریدر حرفهای بشی؟
تا اینجا به برخی از مسائل مربوط به تحلیل بنیادی پرداختیم، حال سعی داریم که به صورت واضح تر برای شما اهمیت استفاده از تحلیل بنیادی و کاربرد آن را مشخص کنیم. ابتدا در این زمینه به سخنان تحلیلگر آمریکایی معروف به نام پری کوفمن اشاره می کنیم که می گوید: تنها یک دقیقه لازم است که به شما بیاموزم چگونه در بازار سهام پول درآورید: سهام خود را پایین بخرید و بالا بفروش برسانید. در این مورد تنها به پنج یا ده سال زمان نیاز خواهید داشت تا شیوه تشخیص زمان خرید و فروش درست (بالا و پایین بودن یک سهام) را به شما آموزش دهم.
تحلیل بنیادی که آن را به عنوان تحلیل فاندامنتال نیز می شناسند از روش های مهم و کاربردی تحلیل به شمار می رود که در ابتدای این مبحث به صورت کامل معرفی شد. ولی سوالی که در اینجا بوجود می آید این است که خود کلمه تحلیل به چه معناست؟ شما کلمه تحلیل را به دلایل مختلفی شنیدهاید و در موقعیت های مختلفی از آن استفاده کرده اید. ولی برای استفاده از تحلیل در زمینه های مالی نوع دیگری از مفهوم و معنی این کلمه دریافت می شود. صرفا برای تحلیل های مالی از ابزار های مختلفی استفاده می کنند. چرا که نیاز به جمع آوری داده ها و اطلاعات مورد نیاز خواهد بود. یکی از این ابزار ها که تقریبا همه شما با آن آشنایی دارید فایل اکسل است.
ولی مفهوم تحلیل را نمی توان تنها با بررسی روش های مختلف تحلیل های مالی متوجه شد. ولی می توان گفت تحلیل نگاه دقیق و جزء به جزء به یک موضوع خاص است تا تمام جوانب و فاکتور های مثبت و منفی آن مشخص شده تا بتوان داده ها و اطلاعاتی را برای تصمیم گیری های آینده بدست آورد. این تعریف کلی را می توان برای کلمه تحلیل به صورت مالی و غیر مالی در نظر گرفت.
سوالات متداول در مورد تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی تلاش می کند تا ارزش ذاتی ارزهای دیجیتال را با بررسی عوامل اقتصادی و مالی مرتبط از جمله ترازنامه، استراتژی های ابتکاری، شاخص های مالی خرد و رفتار خریداران اندازه گیری کند. تحلیل بنیادی روشی برای اندازه گیری ارزش ذاتی رمزارزهاست.
برای تعیین کیفیت سرمایه گذاری های بلند مدت در مجموعه گسترده ای از رمزارزها و بازار کریپتوکارنسی، اغلب از تحلیل بنیادی استفاده می شود، در حالی که از تحلیل تکنیکال بیشتر در بررسی تصمیمات مربوط به سرمایه گذاری کوتاه مدت مانند ترید یا تجارت ارزهای دیجیتال استفاده می شود.
تحلیل بنیادی به پیش بینی روند دراز مدت در بازار کریپتوکارنسی کمک می کند. به طور کلی برای سرمایه گذاری های طولانی مدت مورد استفاده قرار می گیرد زیرا شما را قادر می سازد قیمتی را که یک ارز دیجیتال باید داشته باشد، بدست آورید. همچنین به شما این امکان را می دهد که شرکت های خوبی برای سرمایه گذاری مانند شرکت هایی با پتانسیل رشد قوی پیدا کنید.